باید به جایی برسیم که نباید دیده شویم! آن که باید ببیند میبیند!
شهریور سال 1402 بود که رهبری به دولت رئیسی انتقاد کرد. انتقاد ایشان موضوع تیم رسانهای دولت بود. همان جهاد تبیین، همان جنگ روایتها که توی این دولت نادیده گرفته شده بود. همان موقع با تذکر رهبری، دلم سوخت. باید که تیم دولت یاد میگرفت کارهای خوبش را رسانه ای کند. باید گزارش می داد ولی این کار را نکرد. نه او نه وزیر خارجه اش بلد نبودند انگار. ما اثرات سیاست های خارجی دولت رئیسی را توی ماجرای غزه ، یمن ، عملیات وعده صادق و توی مذاکرات با غربیها و …. به چشم دیدیم. ما همیشه قد بلند وزیر خارجه مان را میدیدیم و ماشالله گویان به اقتدارش، روی نوک پا خودمان را میکشیدیم که به قدش برسیم، بلکه نترسی و شجاعت توی رفتارش با بیگانگان را یاد بگیریم. جذبهاش، جذبمان کرده بود و هی میدیدیم عزت است که توی پاسپورت هایمان سرر ریز میشود. انقدر دلمان به حضورش خوش بود که دیگر غمی نداشتیم . می دانستیم با سید دولت جمع که بشوند کارستان میکنند که دیدیم. فقط نگران تیم رسانه ای بودیم هنوز. اما رئیسی و وزیرش در مقابل اوامر رهبری، خوب پیروانی بودند . نگذاشتند یکسال شود، همه چیز را رسانه ای کردند. با خونشان و توی جنگلهای مرزی توی سرمای استخوان سوز و بعد توی همین چند ساعت بود که کل ایران شد رسانه و 8، 9 کشور توی دنیا هم دست به کار شدند و حدود 2 میلیارد نفر توی این چند کشور عزادار رئیس جمهور و وزیر خارجه ما شدند. اینجا بود که رئیسی و وزیرش سرشان را بلند کردند و گفتند : “حضرت آقا! این هم از فرمایش شما. قبول شدیم؟ این هم رسانه ما . همان چیزی که خودتان امر کرده بودید اجرا شد.”
این روزها این جمله حاجقاسم که با خط خودش نوشته است توی ذهنم چرخ میزند: ” باید به جایی برسیم که نباید دیده شویم! آن که باید ببیند میبیند…! “. همینجاست که قدرت رسانه خدا را میبینیم. همان رسانهای که مظلومیت رئیسجمهورمان را ثابت کرد و به گوش دنیا رساند.