روز
ساعت
دقیقه

– ما نخوایم کسی آقا بالا سرمون باشه و بهمون امرونهی کنه، باید کیو ببینیم؟

– مگه حرف امسال و پارسال و صد سال پیشه؟ یه سه بذار، سه تا هم صفر جلوش. می‌شه سه‌هزار سال تاریخ نیروی انتظامی در ایران.

انسان بالطبع موجودی منفعت‌طلب است. همین ویژگی ذاتی انسان موجب تضاد بین انسان‌ها یا حتی نزاع بر سر منافع آن‌ها می‌شود. به همین دلیل نقطۀ شروع قانون و وجود افراد نظم‌دهنده به شکل‌گیری اولین اجتماعات بشری برمی‌گردد. اما این‌که این افراد چه نامی داشتند و از چه طریقی این نظم را برقرار می‌کردند، متفاوت بوده است. با رشد جوامع و شکل‌گیری کشورها، دایره‌ای از افراد نظم‌دهنده به‌ وجود آمد که به آن حکومت هر کشور می‌گویند. هر حکومت هم توسط افرادی که وابسته به حکومت است، نظم را در کشور ایجاد می‌کند. به این افراد، نظمیه یا همان پلیس امروزی گفته می‌شود.

واژۀ نظمیه مانند نظام و نظامی از کلمۀ عربی «نظم» گرفته شده که به معنای آراستن و مرتب‌کردن است. اما واژۀ نظام و نظامی در گذشته‌های دور به‌کار نمی‌رفت، چراکه در ایران برای نظام از کلماتی چون قشون (ترکی) و جیش (عربی) یا سپاه و لشکر (فارسی) استفاده می‌شد. مفهوم واژۀ پلیس از کلمۀ یونانی (Polis) مشتق شده‌است. پلیس حرفه‌ای سیستماتیک با سازمان متشکل و لباس متحدالشکل (یونیفرم) برای اولین بار در نیمۀ اول قرن نوزدهم در انگلستان به وجود آمد تا به بی‌نظمی‌های حاصل از مراحل اولیۀ انقلاب صنعتی در آن کشور پایان دهد.

تشکیلات نظمیه را در ایران می‌توان به سه برهۀ تاریخی تقسیم کرد.

  1. تشکیلات نظمیه قبل از ورود اسلام به ایران
  2. تشکیلات نظمیه بعد از ورود اسلام به ایران
  3. تشکیلات نظمیه به روش مدرن در دورۀ قاجار

تشکیلات نظمیۀ ایران  قبل از اسلام

در دوران باستان چندان تفکیکی بین نیروی حافظ نظم در داخل مرزهای کشور و نیروی مدافع در برابر دشمن خارجی وجود نداشته‌است. کوروش در ابتدای حکومت خود یک سازمان اداری وسیع ایجاد کرد و برای هر منطقه حاکمی فرستاد که ساتراپ یا به زبان یونانی (خشتروپاون) نامیده می‌شد. مهم‌ترین وظیفۀ اینان حفظ امنیت، اخذ مالیات، اجرای عدالت و جلوگیری از هر نوع جنایت و سرقت بود. کمبوجیه سازمان منظمی از افراد مجهز و مسلح برای مبارزه با جانیان و سارقان به‌وجود آورد. شاید مهم‌ترین تغییرات و تشکیلات امنیتی و انتظامی را در تاریخ پیش از اسلام ایران، داریوش اول به‌وجود آورده باشد، تشکیلاتی که مدت‌ها بعد از او دوام یافت. داریوش به اجرای عدالت اهمیت زیادی می‌داد، چنان‌که خود در سنگ‌نبشته‌ای چنین آورده است: «بدی را دوست نیستم، نه مرا میل (است) که (شخص) ضعیف از طرف توانا (به او) بدی کرده شود.» او کشور خود را به سی ایالت تقسیم کرده‌بود. برطبق منابع تاریخی، هرکدام از این ایالات دارای تشکیلات اداری، پلیس و نظمیۀ مخصوص به خود بودند. اما داریوش عده‌ای را به نام «چشم و گوش شاه» مدام بین نقاط حساس و بزرگ امپراتوری مأمور می‌کرد تا به او گزارش دهند. این افراد در امور نظمیه، حفظ امنیت و مبارزه با جنایت‌کاران مسئولیت داشتند.

اطلاعات دربارۀ اشکانیان اندک است. اشکانیان برای حفظ نظم در داخل شهرهای خود از پیاده‌نظام استفاده می‌کردند و در موارد خیلی حاد برای کنترل، جلوگیری از اغتشاشات و بی‌نظمی از سواره‌نظامِ سبک اسلحه تحت عنوان گارد مخصوص کمک می‌گرفتند. در دوران ساسانی یک قسمت از پیاده‌نظام به نام «بایگان» تحت نظر رئیس هر منطقه قرار داشت که وظیفۀ آن حفظ نظم و امنیت شهرها، حومه و دهات اطراف بود. این افراد مسلح، که معروف به نیزه‌داران بودند به عنوان حافظین نظم و امنیت کار «شحنه» یا پلیس امروز را انجام می‌دادند. انوشیروان برای سپاهیان و نظمیۀ خود حقوق ثابتی برقرار کرد. او خود به‌شخصه به امور قضائی رسیدگی می‌کرد و به طبق منابع شخصاً عارضین را می‌پذیرفت و احکامی را که صادر می‌کرد، به‌وسیلۀ مأمورین نظمیه در اقصی نقاط بلاد ایران به مورد اجرا می‌گذاشت.

شُرطه و نظمیه در ایران دورۀ اسلامی

 در مورد شُرطۀ دورۀ سامانی در کتاب «نیروی انتظامی سه هزارسالۀ ایران» می‌خوانیم که هریک از امرای سامانی تعدادی غلام و نگاهبان شخصی داشتند که فرماندهی و ریاست‌شان با امیر حرس بود، حکومت پایتخت، شهر بخارا، همیشه از طرف امیر سامانی بر عهدۀ کسی گذاشته می‌شد که به «صاحب شُرطه» معروف بود. در هر شهری کهن‌دژ یا ارگ قلعۀ مستحکم و قدیمی وجود داشت. در برخی از شهرها زندان، پاسگاه امنیتی و اقامتگاه حاکم شهر در کهن‌دژ بود. دیوان صاحب شُرط «دیوان شُرطه» که برقراری نظم و امنیت در شهرها و اجرای احکام دیوان قضا را بر عهده داشت، تقریباً شبیه نیروی انتظامی امروز بود. رئیس این دیوان، صاحب شُرط خوانده می‌شد، و زیر نظر او شُرطیان، گروهی از سپاهیان که با علامت‌های مشخص بودند، انجام وظیفه می‌کردند.

در دورۀ مغول همیشه یکی از فرماندهان سپاه که «شحنه» نامیده می‌شد، برابر قانون «یاسای چنگیزی» حفظ امنیت و امور نظمیه را برعهده می‌گرفت. شحنه‌ها جایگزین شُرطه گردیدند و زیر نظر صاحب دیوان، مسئول بوده و نواب آن‌ها هم مسئول حفظ انتظامات و امنیت شهرها بودند.

 در عصر صفویه سازمان مأمور نظم و نگهبانی و نظمیه در پایتخت زیر نظر «دیوان بیگی» که همان مقام وزارت دادگستری امروزی باشد، قرار گرفت. دیوان بیگ موظف به گزارش امور قضائی و جزائی بود و بعد از شاه مانند قاضی بزرگ به‌شمار می‌رفت.

مأمورین انتظامی و نظمیه‌چی‌های دورۀ صفویه عبارت بودند از:

1ـ داروغه (ترکی:پاسبان شهر) که رئیس نظمیۀ شهر در آن زمان بود، و در جایگاه رئیس یا فرماندۀ انتظامی (امروزی) و یا رئیس شهربانی و ژاندارمری عمل می‌کرد. داروغه علاوه بر حفظ نظم شهر و حومه، تا اندازه‌ای در امر قضایی و جزایی هم مداخله می‌کرد. مأمورانی چون شبگردان (عسس‌ها) که به آن‌ها گزمه یا گزگ می‌گفتند، زیر نظر وی انجام وظیفه می‌کردند.

2ـ میر شب، مسئول امنیت شب بود، وظیفۀ او دستگیری دزدان خانه و دکاکین بود و از نظر مقام، مستقیماً زیر نظر داروغه قرار داشت.

3ـ کشیک‌چی، چون در آن عصر هر محله در و دروازۀ مخصوص داشت، این درها و دروازه‌ها از جانب کشیک‌چی‌ها، «نوبت‌چی و نگهبان»، بسته می‌شد و شب‌ها از آن مراقبت و حراست می‌شد. نویسنده ذکر می‌کند که با وجود گذشت پنج قرن از تشکیل دولت صفویه، هنوز هم «در سازمان‌ها و ادارات و نیروی مسلح ما» مردم از نام کشیک‌چی و کشیک استفاده می‌کنند.

4ـ کلانتر، وظیفۀ او تعیین کدخدا و رؤسای اصناف، ریش‌سفیدان محلات و ادارۀ آن‌ها بود. همچنین به شکایات کسبه و اصناف رسیدگی می‌کرد. تاورنیه گوشزد می‌کند که کلانتر هر شهر را شاه انتخاب می‌کرد و کلانتر فقط در برابر شاه پاسخ‌گو بود و وظیفۀ او حمایت از مردم در برابر بیدادگری‌ها و ظلم حکام بود. البته مقام دیگری که در عصر صفویه به امور اصناف، اوزان، مقادیر، سنگ‌ها و اندازه‌ها رسیدگی می‌کرد، محتسب بود. ظاهراً در اواخر عصر صفوی این مقام برچیده شد و وظایف آن هم به کلانترها واگذار شد.

5ـ احداث‌ها، مأمورین تجسس و جلب متهمین و مظنونین بودند. آن‌ها زیر نظر داروغه عمل می‌کردند.

6ـ قره‌سواران، تشکیل قوای قره‌سوار در اواخر سلطنت صفویه در زمان شاه عباس دوم صورت گرفت. کار آن‌ها تعقیب سارقین و حفظ تأمینات راه‌ها بود. درهر ولایتی عده‌ای بودند که به نام راه‌دار و «قره‌سوار» معروف شدند.

نظمیه و پلیس در دورۀ قاجار و عصر جدید

در ابتدای تشکیل دولت قاجار، نظمیه بیشتر شبیه به دورۀ زندیه و تا حدودی عصر صفویه بود. وقتی امیرکبیر به صدارت رسید، به امنیت شهرها توجه ویژه‌ای نمود. او در تهران «قراولخانه»‌هایی در محلات مختلف تأسیس کرد و برای دروازه‌ها نگهبانانی گماشت. بعد از امیرکبیر میرزا حسین‌خان سپهسالار در تعقیب اصلاحات امیر، قراولخانه‌ها را مجدداً احیا کرد و به گفتۀ نویسندۀ کتاب، گویا او عنوان «نظمیه» را اولین بار برای سازمان انتظامی به‌کار برده و در شمار ادارات وزارت داخله قرار داد. اولین رئیس نظمیه در این سازمان، شخصی به نام «محمدعلی خان» از نخستین فارغ‌التحصیل‌های دارالفنون بود که به اروپا اعزام و با درجۀ سرتیپی به ریاست نظمیه رسید.

اما برای اولین‌بار تأسیس نظمیه به سبک پلیس‌های غربی به دورۀ ناصرالدین‌شاه و سفر فرنگ او و آمدن «کنت دومونت فورت» به ایران برمی‌گردد. ناصرالدین‌شاه در سفر دوم خود به فرنگ وقتی از شهر وین بازدید کرد، خیلی تحت تأثیر «نظم و ترتیب پلیس وین قرار می‌گیرد و بسیار این نظم را می‌پسندد»؛ لذا از امپراتور اتریش می‌خواهد تا افسری را برای آموزش و ایجاد چنین نظمی به ایران اعزام کند. دولت اتریش نیز کنت دومونت فورت را معرفی می‌کند. او در سال 1879 (1295ه.ش) به ایران آمد. کنت، قراولخانه‌ها را منحل کرده و سازماندهی جدیدی را براساس سازمان پلیس وین بنیان گذاشت. یونیفرم نظمیه‌چی‌ها در این زمان نیم‌تنۀ سورمه‌ای سیر و یقۀ بلند و بسته، با دکمۀ برنجی شیروخورشید، شلوار آبی کم‌رنگ و کلاهی از پوست، با نشان شیروخورشید بود. شاه لقب نظم‌الملک را به کنت داد و با درجۀ امیر تومانی او را رئیس کل ادارۀ پلیس (نظمیه) نمود.

کنت دومونت فورت گزمه‌ها را پلیس نام نهاد. در زمان ناصرالدین‌شاه نظمیه حالت کلاسیک و منظمی به خود گرفت و قانونمند شد که این قانونمندی ریشه در نظام‌نامه و کتابچۀ کنت داشت. (تهرانی شفق، همان، ص100)

در سال 1327ه.ق (1288 ه.ش) بعد از سقوط محمدعلی‌شاه و فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان، یپرم‌خان ارمنی، یکی از سران مجاهدین، به ریاست نظمیه منصوب شد. یپرم‌خان، تهران را به شش کمیسریا به اسامی ذیل تقسیم کرد: 1- کمیسر محلۀ چاله میدان، گذر یحیی خان، خانۀ وقایع‌نگار 2- کمیسر محلۀ عودلاجان، سر سه‌راه پامنار 3- کمیسر بازار، عباس آباد 4- کمیسر داروغه، کوچۀ چهارسوق کوچک 5- کمیسر سنگلج، خیابان فرمانفرما 6- کمیسر شهرنو. وقایعی که در هریک از این محلات اتفاق می‌افتاد، به کمیسرهای همان محل ارجاع داده می‌شد. از اقدامات دیگر یپرم تشکیل پلیس سوار بود که به نام امنیه و ژاندارم معروف شد.

در کودتای 1299، رضاخان اولین هدف را اداره نظمیه و کمیساریاها قرار داد و به قرارگاه مرکزی نظمیه در میدان توپخانه حمله و سقف ساختمان را با توپ ویران کرد. نظمیه کم‌کم از وزارت داخله منتزعه و زیر امر وزارت جنگ قرار گرفت. رضاخان در سال 1302 به خدمت سوئدی‌ها پایان داد و سرهنگ محمدخان درگاهی، افسر ژاندارمری را به ریاست نظمیه منصوب کرد. در زمان ریاست رکن‌الدین مختار در سال 1314 دگرگونی‌های زیادی در نظمیه ایجاد شد، از جمله تغییر نام نظمیه به طور رسمی به شهربانی. همچنین نام‌های درجات، سازمان‌ها و ادارات نیز به ترتیب زیر تغییر کرد:

نظمیه: شهربانی/ کمیساریا:کلانتری/ صاحب‌منصب: پایور/ سرتیپ: سرپاس/ سرهنگ: پاسیار 1 /سرهنگ دوم: پاسیار 2/ سرگرد: یاور/ سلطان (سروان): سربهر/ نایب اول (ستوان یکم): رسدبان 1/ نایب دوم (ستوان دوم): رسدبان 2/ نایب سوم (ستوان سوم): رسدبان 3/ وکیل‌باشی (گروهبان یکم): سرپاسبان 1/ وکیل راست (گروهبان دوم): سرپاسبان 2/ وکیل چپ (گروهبان سوم): سرپاسبان 3/ آژان: پاسبان/ ادارۀ تأمینات: آگاهی/ ادارۀ اطلاعات: سیاسی/ ادارۀ پلیس اونیفورمه: سرکلانتری/ ادارۀ محاسبات: حسابداری/ ادارۀ محبس: زندان/ ادارۀ تفتیش: بازرسی/ ادارۀ کابینه: دفتر/ ادارۀ سجلات و پرسنل: کارگزینی/ ادارۀ پاسپورت، تذکره: گذرنامه/ ادارۀ آلات ناقله: عبور و مرور، راهنمایی و رانندگی/ ادارۀ صحیه: بهداری/ ادارۀ مباشرت و ملزومات: کارپردازی

ادارۀ پلیس سیاسی که از زمان آیرم، رئیس قبلی نظمیۀ زمان رضاشاه، آغاز به‌کار کرده بود، بسیار نیرومند شد. ادارۀ پلیس سیاسی چهارصد نفر عضو و عدۀ زیادی خبرچین داشت. پس از ادارۀ پلیس سیاسی، ادارۀ زندان یکی از فعال‌ترین ادارات شهربانی کل بود. در زمان پهلوی دوم بر اثر درگیری‌های سیاسی و اجتماعی و افزایش جمعیت، به‌ویژه در تهران و بالا رفتن درصد جرائم، در سال 1329 در کلانتری‌ها شعبات آگاهی تشکیل گردید. در کنار ادارۀ آگاهی، ادارۀ تشخیص هویت دایر شد. به سبب گسترش و توسعۀ شهرها، کلانتری‌های آگاهی در قسمت‌های مختلف شهر تأسیس شد. در هر ادارۀ آگاهی، کلانتران تجسس و گشت انتظامی به‌وجود آمدند که هر کلانتری مسئول شعبه‌ای از ادارۀ آگاهی گردید. و هر کدام مسئول رسیدگی به کشف جرمی شدند.

در سال 1341 سازمان پلیس تهران و ادارۀ راهنمایی و رانندگی درهم ادغام شدند، و سازمان جدیدی به نام شهربانی استان مرکز، به‌وجود آمد و شهربانی‌های 12 شهرستان استان مرکزی را دربرگرفت. از واحدهای تابعۀ پلیس تهران واحدی به نام خدمات بود که پیش از آن گارد شهری نام داشت. وظیفۀ این واحد حفظ انتظامات و محافظت از وزارت‌خانه‌ها و مؤسسات دولتی بود. همچنین در سال 1328 واحدی به نام کماندوی پلیس در ادارۀ پلیس تهران به‌وجود آمد که بعدها به نام گردان امدادی نامیده شد. وظیفۀ آن پشتیبانی از کلانتری‌ها و حفظ انتظامات در میادین ورزشی و حفظ نظم در خط سیر مقامات و مهمانان رسمی خارجی بود.

پس از پیروزی انقلاب در سال 1357 با این‌که شهربانی با شمای سازمانی پیشین به کار خود ادامه داد، به‌جهت آرامش مردم و ایجاد نظم و امنیت شهری، کمیته‌های محلی یا نیروی انتظامی انقلاب شروع به کار کرد. کمیتۀ انقلاب اسلامی و شهربانی، هرکدام وظایف خود را به‌طور موازی انجام می‌دادند که البته ژاندارمری هم در خارج از شهرها و قصبات فعال بود. سرانجام در تاریخ 12/1/70 با ادغام کمیتۀ انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری نیروی جدیدی به نام نیروی انتظامی تشکیل شد. این نیرو وظایف نیروهای سه‌گانۀ قبلی را بر عهده گرفت. البته واحدهای دیگری هم در نیروی انتظامی ایجاد شد، از جمله در سال 1379 پلیس 110 راه‌اندازی شد که باعث کارایی بیشتر نیروی انتظامی شد.

منابع

تهرانی شفق، اکبر، 1388، نیروی انتظامی سه هزار سالۀ ایران، چاپ اول، تهران، انتشارات بوستان.

توانگر زمین، محمد کاظم، 1386، ترجمۀ کتیبه‌های هخامنشی تخت جمشید، پاسارگاد، چاپ چهارم، مرودشت، ناشر فاتحان راه دانش.

سیوری، راجر، 1380، در باب صفویان، ترجمۀ رمضان‌علی روحی الهی، چاپ اول، تهران، نشر مرکز.

حکیمی، محمود، 1374، داستان‌هایی از عصر ناصرالدین‌شاه، چاپ هشتم، تهران انتشارات قلم.

رستم الحکما، محمد هاشم آصف، 1352، رستم التواریخ، به اهتمام محمد مشیری، چاپ دوم، تهران، چاپخانۀ سپهر.

سایت تاریخ شفاهی ایران به نشانی http://oral-history.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *