از دیرباز تا کنون ادبیات در کنار تاریخ ایستاده تا هرکجا که لازم بود، به یاری او بیاید و باری از روی دوشش بردارد. گاهی هم ادبیات، به یاری اجتماع آمده و گاهی به یاری فرهنگ شتافته است. خلاصه این ادبیات طفلکی، هر کجا لازم بوده حضور داشته و بالاخره باری از روی زمین برداشته. البته گاهی هم این عمل را در خلاف جهت خواسته شده انجام داده و بدتر، قوز بالای قوز شده است. در این شماره، به سراغ حوزۀ آموزش فرهنگی میرویم و باری که ادبیات، با شعر معروف «آقا پلیسه» از روی دوش مادران و مربیان و نهادهای وابسته برداشته و متأسفانه معلوم نیست کجا گذاشته؟ شاعر در شعر مذکور، به شکلی نه خیلی غیرمستقیم به کودک دربارۀ شغل پلیس و آنچه بر او میگذرد، اطلاعاتی میدهد که متأسفانه خیلی هم دقیق نیست.
ابتدای امر باید هر شعری را با نگاهی جدید، از نو خواند. پس لطفاً چشمهای خود را شسته و بار دیگر به شعر بنگرید. فلذا داریم:
شبا که ما میخوابیم
آقا پلیسه بیداره
شاعر بدون هیچگونه مقدمهپردازی و حاشیهنویسی، به سراغ اصل موضوع رفته است. او کودک را با ترسناکترین بخش این شغل آشنا میکند؛ شب بیداری. به راستی چرا؟ آیا شاعر خود را به ندانستن زده و یا قصد شومی دارد؟ چرا باید در یک شعر کودکانه، عبارتهایی برای تشویق کودکان به قانونگریزی گنجانده شود؟ حتما میدانید که والدین برای کودکانشان قانون میگذارند که شبها زود بخوابند. از طرفی کودکان (خصوصاً پسرها) از عنفوان کودکی آرزوی پلیس شدن را در سر میپرورانند. این دو گزاره، به شکلی کاملاً روشن در شعر نقض شدهاست. این عبارت آغازین، فراخوانی برای قانونششکنی و شب دیر خوابیدن برای تمامی کودکان است.
ما خواب خوش میبینیم
اون دنبال شکاره
در این بیت شاعر سعی کرده است اشتباه قبلی خود را جبران کند و بگوید که کودکان باید در ساعات شب، خوابهای خوش ببینند. اما متأسفانه در دام اشتباهی دیگر افتاده است. کودک در اینجا از خود میپرسد پلیس به شکار چه کسی و یا چه چیزی میرود؟ آیا پلیس به حیوانات آسیب میرساند؟ آیا حیوانات هم پلیس را دوست دارند؟ به راستی چگونه میسر است؟ شاعر باید اینجا از افعالی چون «دستگیری»، «راهی محکمه کردن» و یا «قوه قضاییه و از راه قانونی، وارد ماجرا کردن» استفاده مینمود.
آقا پلیسه زرنگه
با دزدا خوب میجنگه
در این بیت شاعر اسیر کلیشههای جنسیتی است. تصویر کلی او از یک پلیس، مردی قدرتمند است و به این نکته توجه ندارد که چه بسا هوش و فراست زنانه بیشتر به کار پلیس بودن بیاید. در مطالعات آماری دیده شده که متاسفانه پسربچهها این بیت را شاهد مثال میآورند و دخترها را فاقد صلاحیت برای پلیس شدن میدانند و گاهی میافزایند: «پسرا شیرن، مثل شمشیرن! دخترا موشن، مثل خرگوشن!» البته در مواردی دیده شده که دخترها همراه با خشونت صوتی (اعم از جیغ بنفش و گریه) در پاسخ گفتهاند: «پسرا شیرن، البته پاستوریزه!» و زباندرازی هم کردهاند.
ما پلیس رو دوست داریم
بهش احترام میذاریم
باعث افسوس است که شاعر، در اینجا هم دست از کلیگویی برنداشته و از ضمیر «ما» استفاده کرده است. حال آنکه معلوم نیست این ما، شامل چه کسانی است؟ آیا دزدان هم در زمرۀ ما قرار میگیرند و به ناچار، پلیس را دوست دارند؟ تازه باید به او احترام هم بگذارند؟ و یا از طرف دیگر، این دوست داشتن و احترام گذاشتن از چه جنسی است؟ آیا اگر ما پلیس را دوست داریم، باید او را در آغوش بکشیم؟ حال آنکه لمس مأمور از جهاتی جرمانگاری شده و ممکن است در حین دوست داشتن پلیس توسط او دستگیر شویم. و یا آنکه برای احترام گذاشتن به پلیس، باید چه نوع ارادتی از خود نشان بدهیم؟ آیا پا کوبیدن و احترام نظامی مد نظر است و یا همینکه عامل به توصیههای ایمنی ایشان باشیم، کافی است؟ منظور شاعر مشخص نیست و این ممکن است باعث سردرگمی کودک شده و در آینده، از میزان آگاهی او دربارۀ شخصیت پلیس کاسته و متاسفأنه کودک طفلک، از راه بهدر شود.