معرفی کتاب:
در اولین صفحات کتاب “میان آنها” یک تصویر به روی مخاطب لبخند می‌زد. چهره آرام پارکر کرول در حالی که ریچارد را در آغوش گرفته است و ادنا یک گام عقب‌تر ایستاده و گردنش را کمی کج‌کرده و لبخند می‌زند. این سه نفر قاب خانواده‌ی فورد را کامل می‌کنند.
خانواده‌ای که با هدف یک زندگی عاشقانه در سال ۱۹۲۸ پا گرفت و ریچارد تنها ثمره‌ی آن است. کتاب پیش رو از زندگی این دو نفر خواهد گفت. زن و مردی که حضورشان در کنار هم ترکیبی از ناکامی، لذت، رنج و آسودگی بود…
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
خوانش کتاب از این جهت اهمیت دارد که به ما می‌آموزد می‌توان خود را در گوشه و کنار گذشته پیدا کرد. آشتی دادن و اتصال خودِ حالا با زمان جوانی که در خانه والدینمان سر می‌کردیم، درک تازه‌ای از نیازها، اهداف و آنچه به واقع هستیم به ما ارائه می‌کند.
وقتی به پشت سر نگاه می‌کنیم، خود را زیر یورش حوادث می‌بینیم. اما این حملات ما را ساخته‌اند و به ما یادآور می‌کنند که فقدان‌ها، کمبودها و غیاب‌ها واقعیاتی هستند که نباید افسوس آن را خورد بلکه باید از آن درس گرفت و آموخت که چگونه زخم‌ها را تیمار کنیم و جاهای خالی را پر نماییم.
بریده کتاب
چیزهایی خیلی بیشتر از اینکه من تعریف می‌کنم وجود داشت. می‌توانید مطمئن باشید. اما چیزهایی را که من نمی‌دانم، نمی‌توان به درستی ویژگی‌های شخصیت پدرم نامید. فهم نصفه‌نیمه‌‌ی ما از زندگی والدینمان به زندگی آنها ربطی ندارد. فقط مال زندگی ما است. همین که بدانید از کل ماجرا خبر ندارید خودش مایه احترام است، چون بچه‌ها معمولا چهارچوب هرچیزی را که خودشان بخشی از آن هستند، تنگ می‌کنند.
