با شنیدن اسم پلیس، «هرکول پوآرو» خودش را انداخت وسط شلوغی ذهنم و اعلام آمادگی کرد برای از او نوشتن. موسیو پوآرو یک کارآگاه است. من به پوآروی «خطر در خانۀ آخر» و «پنج بامداد پایان پیام» و دیگر کتابهای آگاتا کریستی کاری ندارم. البته که آنها هم همین پوآرو هستند، ولی میخواهم موسیوی «جنایت در شب آتشبازی» را، آن هم داستان اولش؛ یعنی «آینۀ مرد مرده» کمی بررسی کنم.
«جرواس شوینیکس-گور» درگیر مشکلی میشود که بهخاطر مسائل خانوادگی دوست ندارد پلیس را بابتش خبر کند، به موسیو تلگراف میزند و از او کمک میخواهد. پوآرو اولین کاری که میکند شناسایی این شخص است تا بداند چه کسی به این صورت از او کمک خواسته؟ از طریق کتابی قطور به مشخصات این فرد دسترسی پیدا میکند و از دوستی هم دربارۀ او سوال میکند. هرکول برای بررسی این مورد باید به سفر برود؛ پس طبیعی است که قبل از رفتن تحقیق کند که به منزل چه شخصی میرود؟ تحقیق کردن یکی از وظایف اساسی هر پلیسی است.
پوآرو که یک کارآگاه خصوصی است بعد از رفتن به منزل شخص دعوتکننده با مرگ آن شخص روبهرو میشود. با طمأنینه شروع میکند به پیدا کردن سرنخهایی برای کشف راز این مرگ. یکی از کارهایی که پوآرو خوب انجامش میدهد همزمانی سوال پرسیدن و دقت کردن در حالت صورت شخص است؛ به این دلیل که از درستی جواب شخص اطمینان پیدا کند؛ چون خیلیها دروغگوی خوبی نیستند و ظاهرشان آنها را لو میدهد.
یکی از چیزهای دیگری که هر پلیسی اصولاً باید آن را داشته باشد به اصطلاح شمّ پلیسی است. چیزی که هرکول هم از آن بیبهره نیست و با جستوجو کردن خانه و بازجوییهای پیشبرنده سعی میکند به نتیجۀ مورد نظر نزدیک شود.
اگر پوآرو را در دهههای گذشته تنها بگذاریم و به ایام نه چندان دور سری بزنیم به «مصطفی بیاتی» میرسیم که بخشی از خاطرات پلیسیاش را در قالب کتاب «پلیس جوان» به ما منتقل کرده است.

کتاب «پلیس جوان» داستانی نیست. نویسنده در این کتاب چندتا از مأموریتهایش را به اختصار و بهصورت خاطره نگاشته است. این خاطرهها سوژههای داستانی خوبی به مخاطب میدهد. بیاتی میگوید هر پلیس در دوازده ساعت شیفت خود به طور میانگین باید بیست و پنج مأموریت را بررسی کند. حجم کاری یک پلیس 110 به قدری زیاد است که شخصی را که لباس پلیس برتن میکند با یک زندگی پر فرازونشیب و پر از مسئولیت و دشواری روبهرو میکند. بیاتی در طول پنج سالی که پلیس بوده دستکم چیزی حدود 25 هزار مأموریت را به سرانجام رساندهاست. این رقم بالا نشان میدهد که یک پلیس 110 با چه حجمی از مشغولیت در طول خدمتش روبهروست.
بیاتی در این کتاب برایمان از انصرافش از دانشگاه و تصمیمش برای استخدام در نیروی انتظامی میگوید. بیاتی میگوید اگر مراحل استخدامش کامل نمیشد گیر خدمت سربازی میافتاد، ولی به لطف خدا بیستوپنج روزه استخدام میشود. پلیس جوان میگوید اوایل فکر میکرده کارش بیشتر گزارشنویسی است، ولی کمکم پی برده که وظایف بیشتری دارد. او سه روز اول کارش را اشتباهی به عنوان نیروی پیشگیری کار کرده و بعد نیروی ۱۱۰ شدهاست.
بیاتی در کتابش به این موضوع اشاره میکند که یک پلیس علاوه بر وظایف کوچک و بزرگ و شرکت در جلسات آموزشی، باید علم حقوق بداند، باهوش و بااخلاق باشد، ورزشکار و مقتدر باشد، شجاع باشد، مهربان و دارای درک متقابل باشد تا بتواند در سختیها و مشکلاتی که برای شهروندان پیش میآید به بهترین نحو به آنها کمک کند.
بیاتی میگوید: پلیس هم آدم است؛ ترس را حس میکند. او در خاطراتش به مأموریتی به نام فوت مشکوک اشاره میکند. وقتی که بالای سر جنازه میرسند، روی جسد پارچهای تیره انداخته بودند که ناگهان مُرده بلند میشود. همه از زنده شدن مرده میترسند، درحالی که مردهای در کار نبوده و آن شخص کارتن خواب بوده است.
بیایید از پلیس جوان هم گذر کنیم و پلیسی دیگر را بررسی کنیم. نمایشنامۀ «پلیس» اثر «اسلاومیر مروژک». اولین کاری که نویسنده برای معرفی شخصیتها و شغل پلیس انجام داده نشان دادن نظم در آنهاست. او میگوید: «همۀ افراد پلیس دارای چکمۀ نظامی، شمشیر و یقههای آهاری بلند هستند.»
این کتاب، ماجرای پلیسی به نام «کلنل» است با ویژگیهای خاص خودش. او ده سال منتظر است که یک زندانی فرمی را امضا کند، ولی حالا که زندانی حاضر به امضا کردنش شدهاست کلنل باور نمیکند که او از روی صداقت قصد امضا کردن این فرم را دارد. او آخرین زندانی این کشور است. برای همین کلنل میترسد اگر آزاد شود او و زیردستانش بیکار شوند. برای همین هر کاری میکند تا نظر زندانی را برگرداند، ولی زندانی به امضا کردن فرم مصمم است.
کلنل حتی در بخشی از نمایشنامه به زیردست خود زور میگوید و او و زندگیاش را قربانی میکند تا بتواند شغلش را نگه دارد.
دربارۀ شخصیتهای پلیسی و شغل پلیس حرفوحدیث زیاد است. پوآرو و بیاتی و کلنلهای زیادی در کتابها وجود دارند که در مأموریت کاری خود هستند و به ما برای بررسی مختصر شخصیتشان وقت ملاقات ندادند؛ حتی شرلوک هولمز عزیز!
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که دیدگاه میگذارید!