اینترنت، جان و رمق نشان دادن فیلم آخرین سخنرانی آقا، که برای چند ساعت قبل بود را نداشت. میخواستم ببینم رهبری بعد از خبر «فرود سخت» چه میگوید.
تصویر روی نگاه آقا به جمعیت مانده بود و دایره لود روی سینه آقا میچرخید.
دیرم شده بود و باید زودتر به قرار با دوست قدیمی میرسیدم. خیابان ترافیک نداشت. پا گذاشتم روی گاز.
هر جا نیش ترمز میزدم، نیمنگاهی به صفحه نمایش گوشی میانداختم. دایره لود هنوز داشت روی تصویر سینه آقا میچرخید. پیش خودم گفتم: «یعنی آقا امروز چی گفته؟»
به محل قرار رسیدم. گوشی و پاوربانک و کیف و کاپشن بهاریام را شلخته جمع کردم و به قدمهای بلند خودم را به دوست منتظر رساندم.
سلام کرده و نکرده گفت: «حرفهای امروز عصر آقا رو شنیدی؟»
نفسم جانیامده بود؛ گفتم: «نه! دمِ دست داری بذار ببینم.»
صفحه نمایش را به سمتم برگرداند. دکمه پخش را زد؛
و آقا… چه نگاهی! چه قدرتی! چه تسلطی! چه نفسهایی؛
«ایران، ایران امام رضاست. مردم عزیز مطمئن باشند مسئولین با جدیت چند برابری مشغول کارهای خود هستند و ما هم توصیههایی را که لازم بوده، به آنها کردهایم. ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمیآید.»
فیلم کوتاه بود؛ تمام که شد یاد وصیت حضرت روحالله افتادم:
«امیدوارم ملت با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند كه با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.»
راستی اردیبهشت، نفس آخرش را میزند و خرداد یعنی روحالله الموسوی الخمینی؛ یعنی انتظار فرج از نیمه خرداد کِشم.